![]() |
وقتی که فرمانده ذوب شد/ایستاده در برابر خورشید
این را که گفت تماسش با مرکز پیام قرارگاه قطع شد. همت یک لحظه مبهوت به بلندگوی مرکز پیام نگاه کرد، بعد سراسیمه از قرارگاه بیرون رفت. دنبالش رفتم. دیدم در آن دم غروبی، در محوطه قرارگاه رو به خورشید ایستاده و های های گریه می کند. |
![]() |
الله بندسی/بنده خدا |
![]() |
میراث دار شهید همت در لشکر۲۷ محمد رسول الله |
![]() |
شکار تانک ها در هور |
![]() |
توسل بعثی ها به جنایات جنگی برای پایان جنگ |
![]() |
دومین شهید مسجد |
x □ - » |